من و تو یکی بودیم ... یکی بود ... یکی نبود...

من برای سالها می نویسم سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود و یکی نبود

 

نظرات 5 + ارسال نظر
فربد جمعه 2 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام وبلاگ زیبایی دارید
اگه زحمت نمی شه یه سری به وبلاگ من هم بزنید چون یک سوپرایز آوردم که اگر ثبت نام نکنی مهلت عالی از دست دادی وبلاگ من www.320.mihanblog.com
تا آخر مطلبو بخون چون مهلت خوبیه
من خودم امتحان کردم
[گل][گل]

ایلیاد جمعه 2 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ب.ظ http://luna.blogsky.com

من به گوش نسترنها هم خوانده بودم...
دلم آسمان می خواهد!

امیر سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ب.ظ http://amir.59.blogsky.com

سلام
اره اما مهمه کی بود کی نبود

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:00 ب.ظ http://rue.blogsky.com

بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم. تو دیگری را..... دیگری مرا..... و همه ما تنهاییم ...
التماس دعا
دلت شاد

سیب کوچولو دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:37 ب.ظ http://sibhavij.blogsky.com/

سلام
وبلاگ به این قشنگی... حیف نیست که دیر به دیر آپ میکنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد