همیشه آفتابی...

به آفتاب گفتم که ترا از آفتابی ترین شهر برایم بسراید...

تا بیشتر بشناسمت...

اکنون باور دارم.... که تو آفتابی و من شب طلوع نوارانی با تو بودن

را به یاد دارم...

و به عشق گفتم که پا عقب نکشد...

و عاطفه و غرور را قسم دادم که سکوت کنند...

و به صدای تر باران...که ترا پاک تر از آب برایم نگاه دارد...

ای بهترین سر آغاز برای هر حرف...مرا به رنگ عشق آغشته کن...

عاشقی که هیچگاه سر سبزی تو را ... آگاهانه پایمال نکرد...

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین دوشنبه 4 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود و غمگین...
ممنون بابت لینک
منم شمارو لینک کردم
دلتون شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد