چشم تو...

چشم تو ..تو آینه فریاد می زنه

                                             صورتت رنگ غروب رفتنه

باز داری آینه رو ها می کنی

                                          می بینی ؟چشم تو دنبال منه.... 

                                                         

از عشق تو از قافله من جا ماندم....

تو را دوست دارم چون گرگی پرنده ی کوچکی را...تو از آن منی...

                      چون پرندهای کوچک گرگی را...

   اما در سرت هوای پرواز داری...اصلا بیا قسمت کنیم...آسمان ها از آن تو و زمین از آن من...

برو........

                      برای همیشه پرواز کن...دیگر کسی چشم انتظار تو نخواهد بود ...

                        راستی تو که تا ابد نمی توانی در آسمان بمانی ...

                                                      بر می گردی....می دانم....

دل یکی آتیش گرفته...................

توی یکی از همین خونه ها‌‌..همین نزدیکی ها..دل یکی آتیش گرفته.از روی بوم هم که نیگا کنین می بینین که از توی پنجره ی یکی از همین خونه ها آتیش می ریزه بیرون.دل یکی آتیش گرفته.تو اومدی اما کمی دیر.از ته خیابون دراز.مث یه سایه ی نگرانی. کمی دیر اومدی اما حسابی تجلی کردیو دل یکی رو آتیش زدی.به من می گن چیزی نگو.نباید هم بگم اما دل یکی داره آتیش می گیره.دل یکی اینجا داره خاکستر می شه. کمی دیر اومدی اما یه راست رفتی سر وقت دل یکی و دست کردی تو سینش و دلش رو در آوردی بیرون و انداختی تو آتیش و بعد گذاشتی ش سر جاش.واسه همینه که دل یکی آتیش گرفته و داره خاکستر می شه.یکی داره تو چشات غرق می شه. یکی لای شیارای انگشتات داره گم می شه.....یکی داره گر می گیره..دل یکی آتیش گرفته. یه نفر یه چیکه آب بریزه رو دلش شاید خنک شه. میون این همه خونه که همه ساکتن..یه خونه هست که دل یکی داره توش خاکستر می شه.یکی هوس کرده بپره تو دستاتو خودش رو غرق کنه.....یکی می خواد نگات کنه.نه ...می خواد بشنفتت.می خواد بپره تو صدات.یکی می خواد ورت داره و ببردت اون بالا و بذارتت رو کوه و بعد بدوه تا ته دره و از اون جا نگات کنه.یکی می ترسه از نزدیک تماشات کنه...یکی می خواد تو چشات شنا کنه...یکی اینجا سردشه..یکی همش شده زمستون.یکی بغض گیر کرده تو گلوشو داره خفه می شه.وقتی حرف می زدی..یکی نه به چیزایی که می گفتی ..که به صدات..به محض صدات گوش می داد.یکی محو شده بود تو صدات.یکی دل تنگه.توی یکی از همین خونه ها..همین نزدیکی ها..دل یکی آتیش گرفته.کسی یه چیکه آب بریزه رو دلش شاید خنک شه...........

بازگشت دوباره

دوستان و یاران قدیمی ساز آرزوها بعد ازیک سال دوری باز به جمع وبلاگ نویسان بازگشت

امیدواریم بتوانیم باز هم مثل گذشته با مطالبی ارزنده در سطر وبلاگها باشیم.

البته تنها نیستم  این باردوستان من با من یک دل شده و در مطالب این وبلاگ من را یاری می دهند.

اگر به یاد داشته باشید ما صفحه ای هم  به اسم آرزوهای بزرگ (وبلاگ)داشتیم که هر کسی رد می شد و آرزویی داشت اونجا می نوشت.اون قسمت رو هم به زودی با اسم جدید(........) راه اندازی می کنیم.

امیدواریم بتوانیم مانند گذشته شادی را به دلهای شما بیاوریم

 

 

دوستان عزیز ساز آرزوها در سایت Cloob.com  کلوپی با نام ساز آرزوها داریم که خوشحال می شویم شما دوستان را در جمع خودمان ببینیم و تبادل اطلاعات نماییم. برای دیدن کلوپ اینجا کلیک کنید.

ناجی

پاک و بی آلایش اون لایق ستایش

دوستش دارم دوستم داره جون و دلم فدات بشه

باسه من مقدس عشقش جدا از هوس

تو بی کسی دیدیم که اون تنها کس یه بی کس

سنگ صبور اشکم زخمهام اون یه مرحم

 از خوبیاش هرچی بگم قسم به دل بازم کم

رونق و نور کلبم تنها خودش عزیزم

دوریش برام حلائل این حرف میدونن همه

یه شب بهم گفت مهربون من میمیونم تو هم بمون

 گفتش بهم ای با وفا یادت نره این عهدمون

از بین صدها  کس و کس اون بود برام یه همنفس

 فرق داشت میون اون کسا عاشق بود و دور از هوس

حرفاش برام حکم حیات شیرین تر از نقل و نبات

گفتم بهش ناجیم شدی واسه اینه که میمیرم برات