دلداری

کفترنازنقره پر
گریه نداره روزگار
من اومدم تموم کنم
قصه تلخ انتظار
بزارکه زخم بال تو
با مرهم آشنا کنم
خدای غمخواری شم و
به عهدمون وفاکنم
غصه تو گم کن توغزل
این شب ما جاری توست
بدون تمام شعرمن
برای دلداری توست
غصه تو گم کن توغزل
این شب ما جاری توست
بدون تمام شعرمن
برای دلداری توست
مثل ستاره ماهیا
چراغکای روی آب
مثل ذهن پدربزرگ
میکده ی حرفای ناب
من پر رویا اومدم
بایه شاخه گل قشنگ
تا با تو هم رقص بهار
رهابشم تو خواب ناز
غصه تو گم کن توغزل
این شب ماجاری توست
بدون تمام شعرمن
برای دلداری توست
غصه تو گم کن توغزل
این شب ما جاری توست
بدون تمام شعرمن
برای دلداری توست

 

 

دلم انگاری گرفته...

دست خالی سرنوشت به سوی من دراز است ...

                                                       دست خالی من به سوی او...

دوست داشتن

بهت نمی گم دوست دارم قسم می خورم دوستت دارم..

بهت نمی گم هر چی بخوای بهت میدم چون همه چیزم تویی...

نمی خوابم که خوابتو ببینم چون خیال تو خوشتر از خوابه...

اگه یه روز چشات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی تا روش گریه کنی ...قول نمی دم اشکاتو پاک کنم ولی منم پا به پات گریه می کنم...

اگه دنبال مجسمه ی سکوت بودی تا سرش داد بزنی قول می دم ساکت بمونم ...

اگه دنبال خرابه ای بودی که همه ی نفرتاتو توش دفن کنی صدام کن...قلب من تنها خرابه ی وجود توست...

اگه یه روز خواستی بری حتما صدام کن ...قول نمی دم نگهت دارم اما می تونم باهات بیام هر کجا که بری...

اگه یه روز سراغمو گرفتی و ازم خبری نشد ...سریع به دیدنم بیا...حتما بهت احتیاج دارم....

حکمت(از شعر های ناصر عبدالهی)

همه نقاشی شدیم
با دستای تو مهربون
دوتا رو با هم کشیدی
یکی رو بی همزبون
به یکی نونوایی دادی
به یکی یه لقمه نون
به یکی صد تا نشونه
یکی بی نام و نشون
به یکی قصر طلایی
به یکی گوشهء پارک
یکی دوتا چتر داره
یکی مونده زیر بارون

بالای نقاشیتو دادی به هرکی پول داره
ولی با این همه پول هیچکی محبت نداره
پایین نقاشیتم دورسته پولی ندارن
امّا چهرهء اونا عشقو به یادم میاره
ای خدا کاری بکن از آدمای نقاشیت
یکی هم پیدا بشه بذر محبت بکاره
ای خدا کاری بکن از آدمای نقاشیت
یکی هم پیدا بشه بذر محبت بکاره

همه نقاشی شدیم
با دستای تو مهربون
دوتا رو با هم کشیدی
یکی رو بی همزبون
به یکی نونوایی دادی
به یکی یه لقمه نون
به یکی صد تا نشونه
یکی بی نام و نشون
به یکی قصر طلایی
به یکی گوشهء پارک
یکی دوتا چتر داره
یکی مونده زیر بارون

بالای نقاشیتو دادی به هرکی پول داره
ولی با این همه پول هیچکی محبت نداره
پایین نقاشیتم دورسته پولی ندارن
امّا چهرهء اونا عشقو به یادم میاره
ای خدا کاری بکن از آدمای نقاشیت
یکی هم پیدا بشه بذر محبت بکاره
ای خدا کاری بکن از آدمای نقاشیت
یکی هم پیدا بشه بذر محبت بکاره

برو برو

همه حرفات دروغ دروغ دروغ

عشقمون رو به غروب غروب غروب

هی میاری بهونه بهونه بهونه

برو کارت تمومه تمومه تمومه

نگو با من می مونی تو داری دروغ میگی

خودتم خوب می دونی

برو برو من دیگه نمی خوامت

برو برو دیگه دوست ندارمت

جلوی آیینه بشین خودت  تنها ببین

از توی گلدون عشق هر چی گل مونده بچین

از پشیمونی بگو از دل آزاری بگو

من دیگه رفتنی ام هر چی دوست داری بگو

سی دی رو بشکن

هیشکی نگفت یه دختر تنها تو این شهر شلوغ

بین نگاه هرزه مردم سر تا پا دروغ

چه حالی داش وقتی همه آرزوهاش مرده بودن

وقتی که دستای پلید آبروش برده بودن

هیشکی نفهمید چی کشید وقتی که مرگش رو می دید

توی هجوم نعره ها هیشکی صداش رو نشنید.

 

 

بدون دروغ نیست، داره صحت  همه ماها شدیم یه مار چهارو سه خط

ما این وارث درد ماایم باعث مرگ غیرت ایرانی ها سائق سرد حرفا و بجثا رفت روی اعصاب شد کابوس بد

کم کم خواست به صدا در بیاره  ناقوس مرگ دختر ایرانی  ناموس تو ناموس من چرا کاری کردی خودش بره به پابوس مرگ چه طوری  دلمون اومد با آبروی یه دختر بازی  ما کنیم که زندگیش بشه مختل تو کنج اتاق

تکیه داده اون تنها، خدا اشک و به اون هدیه داده بود شبها  ولی حالا شب و روز چشما تشنه ی اشک  طوری که  دیگه تموم شده بود چشمه اشک.

می گفت به خدا ای خدای من فقط یه خواهش به من بگو همه این ها یه خواب ولی خواب نیست دخترک بیدار بود دخترک بازیچه ی جماعت  بیکار بود. بیمار شد از تهمت های کثیف و نابجا، ای خدا بده دختر و از دسیسه ها نجات

پس کجا رفته غیرت من و این شهر شلوغ  تموم شهر پر شده از مردم سر تا پا دروغ

بیمار شد از تهمت های کثیف و نابجا ای خدا بده دختر و از دسیسه ها نجات تا به حال همچین بلایی سرت نیومده که اگه بیاد میگی بلا از این بدتر اومده؟!

ولی کدوم ما جامون رو گذاشتیم جاش که ببینیم چی می کشه ما هم بسوزیم پاش کاش ،یاس، میمرد همچین روزی نبود که غیرت بمیره به دست یه خنجر عمود خنجر به دست یک بود ما هم همکارشیم که توی جهنم ما هم بااون  هم بالشیم

خطاب به اون پسر چقدر میتونی کثیف باشی کاری که تو کردی بدتر بود از اسید پاشی

تو که خود رو حاضری بکشی باسه حسین

تو که محرم ها سیاه می پوشی باسه حسین

باسه این گفتم که دین نیست باشی آزاد مرد

نه باسه یه سی دی کثیف کنی بازار و گرم

اون دختر زحمت ها کشید تا به شهرتی رسید

باسه لذت بردن از اسمش یه مهلتی بدی

گفتی صحبتی جدید نوبت همین با سرعتی عجیب چه تهمتی زدی

پس کجا رفته غیرت من و این شهر شلوغ  تموم شهر پر شده از مردم سر تا پا دروغ

الکی تبصره نزن خودت رو تبرئه کنی تو عقل داشتی خودت رهبر خودی

ولی دونسته خودت  رفتی عقب گناه پس بشین تو منتظر غضب خدا

ولی نه ماهی رو هر وقت که  از آب بگیری تازست و بدون که راه برای برگشت باز هست

باید راه بست، به تبلیغ بیشتر و سعی کردن برای تبدیل خویشتن به انسان واقعی با همه صفات با انصاف و واقع بین حاضر واسه ی دفاع

میگم به اونایی که واسه باقی حرف تشنن شک نکن تو همین حالا سی دی رو بشکن