بازگشت دوباره

دوستان و یاران قدیمی ساز آرزوها بعد ازیک سال دوری باز به جمع وبلاگ نویسان بازگشت

امیدواریم بتوانیم باز هم مثل گذشته با مطالبی ارزنده در سطر وبلاگها باشیم.

البته تنها نیستم  این باردوستان من با من یک دل شده و در مطالب این وبلاگ من را یاری می دهند.

اگر به یاد داشته باشید ما صفحه ای هم  به اسم آرزوهای بزرگ (وبلاگ)داشتیم که هر کسی رد می شد و آرزویی داشت اونجا می نوشت.اون قسمت رو هم به زودی با اسم جدید(........) راه اندازی می کنیم.

امیدواریم بتوانیم مانند گذشته شادی را به دلهای شما بیاوریم

 

 

دوستان عزیز ساز آرزوها در سایت Cloob.com  کلوپی با نام ساز آرزوها داریم که خوشحال می شویم شما دوستان را در جمع خودمان ببینیم و تبادل اطلاعات نماییم. برای دیدن کلوپ اینجا کلیک کنید.

ناجی

پاک و بی آلایش اون لایق ستایش

دوستش دارم دوستم داره جون و دلم فدات بشه

باسه من مقدس عشقش جدا از هوس

تو بی کسی دیدیم که اون تنها کس یه بی کس

سنگ صبور اشکم زخمهام اون یه مرحم

 از خوبیاش هرچی بگم قسم به دل بازم کم

رونق و نور کلبم تنها خودش عزیزم

دوریش برام حلائل این حرف میدونن همه

یه شب بهم گفت مهربون من میمیونم تو هم بمون

 گفتش بهم ای با وفا یادت نره این عهدمون

از بین صدها  کس و کس اون بود برام یه همنفس

 فرق داشت میون اون کسا عاشق بود و دور از هوس

حرفاش برام حکم حیات شیرین تر از نقل و نبات

گفتم بهش ناجیم شدی واسه اینه که میمیرم برات

فرشته بیکار

 روزی مردی خواب عجیبی دید.که رفته پیش فرشته ها و به کارهای انها نگاه میکند.

 هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که  توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکند و آنها را داخل جعبه هایی میگذارند.

 مرد از فرشته ای پرسید: شما چه کار میکنید؟

 فرشته در حای که داشت نامه ای را باز میکرد گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند را تحویل میگیریم.

 مرد کمی جلوتر رفت. باز دسته دیگری از فرشتگان را دیدکه کاغذهایی را داخل پاکت میکنند و آنها   را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.

 مرد پرسیید: شماها چه میکنید؟

 یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمتهای خداوند را برای بندگان به زمین میفرستیم.

 مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشته است.

 مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما اینجا چه می کنی و چرا بیکار هستی؟

 فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ، باید جواب  بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

 مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه میتوانند جواب بفرستند؟

 فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر

یا علی




ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه آندم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت

دلا بایست هر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به هر روز به هر شب یا علی گفت
به هر پیچ به هر خم یا علی گفت

دمی که روح در آدم دمیدند
ز جا بر خاست آدم یا علی گفت

علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد و آن دم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها گشت
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت

نمی شد زنده جان مرده هرگز
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت

ز بطن حوت یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت

به فرقش کی اثر می کرد شمشیر
گمانم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده میشد؟
یقین آندم علی هم یا علی گفت

پنجره

وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه
همه غصه ‎های دنیا توی سینه منه
توی قطره‎های بارون می‎شکنه بغض صدام
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی‎خوام
پشت این پنجره می‎شینم و آواز می‎خونم
منتظر واسه رسیدنت تو بارون می‎مونم
زیر بارون انتظارت رنگ تازه‎ای داره
منم عاشقترم انگار وقتی بارون می‎باره
بعضی وقتها که می‎یای سر روی شونم میزاری
تموم غصه‎هارو از دل من برمی‎داری
اما این فقط یه خوابه خواب پشت پنجره
وقت بیداری بازم (غم میشینه تو حنجره)2*
وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه
همه غصه‎های دنیا توی سینه منه
توی قطره‎های بارون می‎شکنه بغض صدام
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی‎خوام
بعضی وقتها که می‎یای سر روی شونم میزاری
تموم غصه‎هارو از دل من برمی‎داری
اما این فقط یه خوابه خواب پشت پنجره
وقت بیداری بازم (غم میشینه تو حنجره)2*

حیرون

دو تا حیروون من وتو زیر بارون من وتو
دو تا حیروون من وتو من وتو

دو تا حیروون من وتو زیر بارون من وتو
با قدم ها جاده غربتو اندازه زدیم
تو خیابون غریبه حرفای تازه زدیم
هر دو خسته از زمونه حرفا گفتیم عاشقونه
تو خیابونن غریبه واسه هم شدیم دیوونه

نور چلچراغ مهتاب هر دو حیروون هر دو بی تاب
پر زد از کنار مژگون از چشامون بازی خواب

دو تا حیروون من وتو زیر بارون من وتو
با قدم ها جاده غربتو اندازه زدیم
تو خیابون غریبه حرفای تازه زدیم

منو تو همدیگرو یک شبه پیدا کردیم

توی قلب عاشقمون ولوله بر پا کردیم

منو تو قصه تنهایی رو رسوا کردیم

دنیا رو با چهره خوش بینی آشنا کردیم
من و تو
دو تا حیروون من وتو زیر بارون من وتو
دو تا حیروون من وتو من وتو


محال

دست تو تو دست من بود
دلت اما جای دیگه
تو خودت خبر نداری
اما چشمات اینو میگه
مدتی بود حس میکردم
که دلت یه جا اسیره
پشت پا زدی به بختت
کی باست جزء من میمیره
تو میگی یه وقت و گاهی
پیش میاد یه اشتباهی
نه دیگه دیگه نمیشه
باسه تو نمونده راهی
دیگه دیدنم محال
دیگه برگشتم خیال
سزای کارت همین
دل از اون نگات بیزاره
تو میگی یه وقت و گاهی پیش میاد یه اشتباهی نه دیگه دیگه نمیشه باسه تو نمونده راهی