آرزوی نازنین، هستم غلامت بگیر دستم ببر بالای بامت
ببین بالای بامت کَس نباشد بده بوسه از اون دورلبانت
پشت این پنجره ها دل میگیره غم و غصه ی دل تو میدونی
وقتی از بخت خودم حرف میزنم چشام اشک بارون میشه تو میدونی
عمری غم تو دلم زندونی دل من زندون داره تو میدونی
هر چی بهش میگم تو آزادی دیگه میگه من دوست دارم تو میدونی
میخوام امشب با خودم شکوه کنم شکوه های دلم تو میدونی
بگم ای خدا چرا بختم سیاست چرا بخت من سیات تو میدونی
پنجره بسته می شه شب میرسه چشام آروم نداره تو میدونی
اگه امشب بگذره فردا می شه مگه فردا چی میشه تو میدونی
عمری غم تو دلم زندونی دل من زندون داره تو می دونی
هر چی بهش میگم تو آزادی دیگه میگه من دوست دارم تو میدونی
امشب خیلی دلم گرفته برام دعا کنید
دوست دارم | |
اگه چشمات مشکی یا عسلی دوست دارم اگه موی تو کوتاست یا که بلند دوست دارم اگه چون دوستم داری میخوای اذیتم کنی هر چقدر می خوای اذیتم بکن دوست دارم وقتی با برق چشات چشماموادب میکنی دو تا چشم من می خوان بهت بگن دوست دارم وقتی که دستم ومی گیری ونازش میکنی تو دلم داد میزنم هزار دفعه دوست دارم وقتی که نگام به نیمرخت عمود این لبام دوتاشون میخوان درگوشت بگن دوست دارم اگه آرزوی ناز دوستم داری فقط یه بار درگوشم حالا نه بعدا"بگو دوست دارم |
دلم گرفته است دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست
|
سکوت کن
سکوت کن به یاد آنکه در سپیده جان سپرد
سکوت کن
سکوت کن به یاد آنکه با امید خلق مُرد
سکوت کن به یاد آنکه عاشقانه زخم خورد
تو از سکوت اگر، اگر به خشم می رسی سکوت کن
اگر به خشم میرسی سکوت کن
با تو چه زندگی هایی که تو رویاهام نداشتم تک وتنها بودم اما تو رو تنها نمی زاشتم
چه سفرها با تو کردم، چه سفرها تو رو بردم دم مرگ رسیدم اما،به هوای تو نمُردم
دارم از تو می نویسم که نگی دوست ندارم از تو که با یه نگاهت زیر رو شد روزگارم
دارم از تو می نویسم ،دارم از تو می نویسم ،دارم از تو می نویسم
موقع نوشتنام، وقت اسم گذاشتنام کسی جز تو نداشتم، اسمی جز تو نمی زاشتم
من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگین اون از غصه ی توست
با تو چه زندگی هایی که تو رویاهام نداشتم تک وتنها بودم اما تو رو تنها نمی زاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر می رسوندم می رسیدی تو، من اما آرزو به دل می موندم
هی می خواستم که بگم که بدونی حالمُ اما ترس و دلهره خط میزد خیالمُ
توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم اونقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
اونقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگین اون از غصه ی توست
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم تو جهنم بودم اما می نوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعثش اگه مُردم تو بدون چه کسی باعثش
عشق من، تموم آرزوی من، چی میشه یه بار نگاه کن تو چشام
آخه چشمام میتونن، بهت بگن، که من از تو جزء تو چیزی نمی خوام
هرکسی به چشم من خیره بشه، غم تنهاییم باور می کنه
آرزوم که یه روز، چشای من تو رو با من ،آشناتر بکنه
اگه یه روز تو مال من بشی، میرسم به قله آرزوهام
به خدا، اگه تو مال من بشی ، دیگه من از خدا هیچی نمی خوام
چی می شد اگه می شد یه روز تو عاشقم بشی، آرزوهام می میرن اگه تو مال من نشی
وقت دیدار دلم، به زیر پاهات می زارم نمی دونی که چقدر میخوام بگم دوست دارم
وقتی لبخند میزنی، وجودم آب می کنی وقتی از خودت میگی بدی ها رو خواب میکنی