وقتی جای خنده غم می شینه روی لبام تشنه ی نوازشم خسته از خستگیام
وقتی که دستای من گرمی دستی می خواد وقتی یه لحظه خوشی به سراغم نمی یاد
تو میتونی غمام خاک کنی گونه های خسیم و پاک کنی
تو میتونی دلم و شاد کنی منو از درد و غم آزاد کنی
تو همیشه عاشق تو همیشه عاشقی تویی که مسبب لذت دقایقی
به تن مرده من تو میتونی جون بدی به رگای خشک من قطره قطره خون بدی
وقتی که شب میرسه آسمون سیاه میشه غم و غصه تو دلم قد یک دنیا میشه
وقتی که دستی تو خونمون در میزنه دلم من پشت دیوار از خوشی پر پر میزنه
تو میتونی غمام خاک کنی گونه های خسیم و پاک کنی
تو میتونی دلم و شاد کنی منو از درد و غم آزاد کنی
سلام
شعر زیبایی بود...
سلام
بذار مثلا ادای بلدا رو در بیارم. به نظر میاد استعدادشو داری. خوبم بلدی قافیه بسازی. ولی فکر کنم یه خورده باید روو وزن کار کنی.
به هرحال موفق باشی.
سلام
چه عجب اما قشنگ بود
چه عجب یا چه عجیب؟