و هنوز ذره های شکسته را پیوند نزده بودم که دوباره...
چه می شود گفت این هم سرنوشتی است...
دستی که زخم می زند نا پیداست... اما زخم ...
عریان تر از طلوع آیینه در روز است. شاید تن به تیغ دوست سپردن ...راهی ست به سوی تو ...
دوستی دیگر... دستی دیگر... و زخمی دیگر...