اونی که از نگاش آتیش میریزه برای من عزیزترین عزیز
عاشق عشقم کرده ریزه ریزه ناز و ادا از اون چشاش میریزه
عزیزترین عزیزم عاشق حال و روزم همنفس و دلسوزم آس دل نسوزم
با این که خواب از چشمام پرٌنده ریشه هام رو یکی یکی سوزنده
خودش میگه بین من و اون عزیز راهی بجز یکی شدن نمونده
عزیزترین عزیزم عاشق حال و روزم همنفس و دلسوزم آس دل نسوزم